ادامه پارت{8}
ادامه پارت{8}
لینو:میدونی داری دیونم میکنی!! میدونی دارمممممم دیونهههه میشممم؟؟ چرااا هر دفعههه یه کاریی میکنی که عین سگگگ نگرانت شم ها؟؟؟ چرااا مواظب خودت نیستییی ها...
بغضم گرفت خواستم چیزی بگم که دستمو گرفت و به خودش نزدیک کرد چشامو به چشای نگرانش دوختم اینبار دیگه خبری از لینوی عصبی نبود..
لینو:داری دیونم میکنی هارین!
بعد حرفش بازم اجازه پاسخی نداد دستاشو پشت گردنم قفل کرد و لباشو محکم رو لبام قرار داد...
لینو:میدونی داری دیونم میکنی!! میدونی دارمممممم دیونهههه میشممم؟؟ چرااا هر دفعههه یه کاریی میکنی که عین سگگگ نگرانت شم ها؟؟؟ چرااا مواظب خودت نیستییی ها...
بغضم گرفت خواستم چیزی بگم که دستمو گرفت و به خودش نزدیک کرد چشامو به چشای نگرانش دوختم اینبار دیگه خبری از لینوی عصبی نبود..
لینو:داری دیونم میکنی هارین!
بعد حرفش بازم اجازه پاسخی نداد دستاشو پشت گردنم قفل کرد و لباشو محکم رو لبام قرار داد...
۳.۱k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.